پيام رسا و جان پرور مقام عظماي ولايت به كنگره عظيم حج در سال گذشته طنين خوش آهنگ و دلنوازي بود كه «مسكّن الفؤاد» همه مؤمنين دردآشنا گرديد. تأكيد ايشان بر «ضرورت ابتكار جهت آفرينش مفاهيم نو در منبع لايزال قرآن مجيد» ما را بر آن داشت كه به جست و جو و غواصي در درياي معارف كلام وحي بپردازيم و از آن رو كه رسالتمان ارتقاي كيفي مباحث مرتبط با زنان است، اختصاصا به اين موضوع پرداختيم. و در اين جهت از برخي اشارات متعدد تفسير راهنماي آيت اللّه هاشمي رفسنجاني و همچنين محضر استاد گرانمايه جناب آقاي دكتر منصوري لاريجاني بهره جستيم. حاصل خوشهچينيمان از خرمن جاويد قرآن ارزاني قرآن باوران و قرآن ياوران باد.
قرآن كريم هر لحظه منظري نو و جلوهاي نوين در چشمانداز عاشقانش قرار ميدهد. اصلاً قرآن سخن انسانها نيست كه محصور زمان و مكان شود، بلكه كلام خداست و يكي از نشانههاي اعجاز قرآن تازگي و طراوت هميشگي آن است، نه تنها تازه و باطراوت است بلكه همواره لطائف و مفاهيم نو به بشر عرضه ميكند. فلذا انسان با هر تحليل عقلاني به قرآن بپردازد با دريايي از مفاهيم و معاني عميق مواجه ميشود.
مولاي متقيان حضرت علي عليهالسلام در نهجالبلاغه درباره عظمت اعجاز قرآن ميفرمايد: «ظاهرُهُ أنيق و باطنه عميق». انيق يعني ظاهر الفاظ و كلمات و نوع چينش آنها در آيات بسيار زيبا و اعجاب آور است به طوري كه از اهل فن و اديب مؤدب دل ميبرد و در عين حال، باطن او عميق است. يعني قرآن دو بطون و لايه لايه است. انسان هر لايه و طبقهاي از معاني را طي ميكند مجددا با طبقهاي ديگر مواجه ميشود. در احاديث ما هفت بطن و بعضا تا هفتاد بطن براي قرآن ذكر كردهاند. به قول مولوي:
زير ظاهر باطني هم قاهر است حرف قرآن را مبين كه ظاهر است
ميشود در او خردها جمله گم زير آن باطن بود بطن دوم
بنابراين، انسان بايد غواص بحر قرآن شود تا در آن دُرّ معاني را صيد كند والاّ قرائتهاي مفهومي و عقلاني صرف نه تنها انسان را محرم قرآن نميكند، بلكه مانع و حجاب معاني هم ميشود.
قرآن علاوه بر حوزه معاني و مفاهيم، حوزه محكمات هم دارد، يعني محكمات قللي رفيع و بيّن و روشن هستند و مفاهيم عقل بشري در صراحت آن راهي ندارد. بدين ترتيب، قرائتهاي نوين از قرآن در حوزه مفاهيم هستند كه در آئينه محكمات تعريف ميشوند.
گزيده تفسير راهنما ذيل آيه 57 از سوره آلعمران:
5- قرآن مشتمل بر آيات محكم و متشابه است: «منه آيات محكمات ... و اخر متشهابهات»
6- آيات محكم، اصل و اساس قرآن است: «منه آيات محكمات هن ام الكتاب» به اصل و اساس هر چيز«اُمّ» گفته ميشود. (مفردات راغب).
7- آيات محكم قرآن، مرجع فهم و تفسير آيات متشابه است: «منه آيات محكمات هن ام الكتاب و اخر متشابهات» «ام» در لغت عرب به هر چه مرجع چيز ديگري باشد گفته ميشود. (روحالمعاني، ج 3، ص 70)
8- برداشت از آيات متشابه، بدون ارجاع آنها به آيات محكم جايز نيست: «فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه»
9- امكان دستاويز قرار دادن حق در جهت باطل وجود دارد. «فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
10- پيوستگي و انسجام آيات محكم قرآن: «منه آيات محكمات هن ام الكتاب» از تعبير به «ام» كه مفرد است، ميتوان استفاده كرد كه كليه آيات محكم قرآن، پيوسته و داراي انسجام است.
11- افراد منحرف (كجانديشان)، دنبال كننده آيات متشابه، براي ايجاد فتنه هستند. «فاما الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
12- قلبهاي منحرف، منشأ فساد و فتنه هستند. «فأمّا الذين في قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة».
13- سوء استفاده منحرفان از قرآن، در جهت ايجاد فتنه: «فاما الذين في قلوبهم زيغ ما تشابه منه ابتغاء الفتنة»
15- عدم جواز فتنه جويي و تأويل نادرست از قرآن «فاما الذين في قلوبهم زيغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله»
16- منحرفان، به منظور تأويل محكمات، متشابهات را دنبال ميكنند: «فاما الذين في قلوبهم زيغ ... ابتغاء الفتنة و ابتغاء تأويله» بنابراين كه ضمير در «تأويله» ارجاع به «ام الكتاب» شود كه عبارت است از آيات محكم.
30- كارايي هر يك از آيات محكم و متشابه، در تربيت انسان: «كل من عند ربنا» هر كدام از آيات محكم و متشابه، ناشي از مقام ربوبيت خدا (من عند ربنا) است. بنابراين هر دو دسته، براي تربيت است.
31- كجانديشي و گرايش قلب به باطل ،مانع از ژرفنگري در علم است. «فاما الذين في قلوبهم زيغ ... والراسخون في العلم» از مقابله دو گروه (كجانديشان و راسخان در علم)، استفاده شده است.
32- وجود معارفي در قرآن كه فهم آن تنها در اختيار گروه خاصي است: «و ما يعلم تأويله الا اللّه والراسخون في العلم».
33- رسوخ در علم، زمينه ايجاد روحيه تسليم در برابر خدا و آيات اوست: «والراسخون في العلم يقولون امنا به»، و همچنين لحن آيه، دلالت بر تسليم ايشان دارد.
34- جز خردمندان، كسي قدرت درك ويژگيهاي آيات محكم و متشابه را ندارد: «و ما يذكّر الا اولوالباب» ظاهرا مراد از متعلق «ما يذكّر»، مطالب عنوان شده در همين آيه است.
41- لزوم ايمان توأم با عمل به آيات محكم و ايمان به آيات متشابه بدون مبنا قرار دادن آن براي عمل: «منه آيات محكمات و اخر متشابهات». امام صادق عليهالسلام : «ان القرآن فيه محكم و متشابه فاما المحكم فنؤمن به و نعمل به و ندين و اما متشابه فنؤمن به ولا نعمل به» و هو قول اللّه تبارك و تعالي: «فاما الذين في قلوبهم....».
در مورد اشتراك زمين با زن در واژه «حرث» بايد گفت كلمه حرث مصدر است و به معناي زراعت ميباشد. نه به معناي زمين. زمين از آن جهت كه حاصلخيز و زنده براي پرورش دانهها و بذرهاست، او را حرث گويند. زن پرورشگاه بذر انسانهاست. چنانكه در آيه 223 سوره بقره ميخوانيم: «نساءكم حرث لكم فأتوا حرثكم انّي شئتم». بدين ترتيب مزرعه آدميت است نه تنها آدم، يعني نه تنها تكوين جسم بلكه تعالي روح فرزند هم از زمان صورتبندي در رحم مادر آغاز ميشود. پس بهتر است حرث را محل تجلي و دميدن روح از ناحيه خدا در انسان بدانيم و اگر زن نباشد قطعا نسل آدمي منقطع ميشود. همان طور كه اگر كشتزار نباشد بذري در خاك نشو و نما نميكند. اگر زنان از مجموعه جامعه حذف شوند، هيچ انساني در كره خاكي بر جاي نخواهد ماند. پس «حرث» به مفهوم جديد عبارت است از هويت و جوهر حيات بشريت.
ميثاق غليظ همان عهد و پيماني است كه در هنگام عقد ازدواج از شوهر ميگيرند و اين در آيه 21 سوره نساء آمده است: «و اخذن منكم ميثاقا غليظا».
البته انحصار صريح اين حق به زن حكايت از اهميت مقام زن در اسلام دارد، زيرا اسلام ميخواهد زن به عنوان زيباترين گوهر خلقت مورد بيتوجهي مرد قرار نگيرد. از اين جهت، با گرفتن پيمان سخت از مرد او را ملتزم به رعايت حقوق زن ميكند. امام باقر عليهالسلام ميثاق غليظ را پيمان خوشرفتاري و مهرباني مرد نسبت به زن ميداند.
گزيدهاي از تفسير راهنما ذيل آيه 223 از سوره بقره:
1- زن، كشتزار بذر انسان است: «نساؤكم حرث لكم»
2- عقيم نبودن، از ويژگيهاي زن شايسته و كامل است: «نساءكم حرث لكم». از خصوصيات مهم زن، قابليت بارور شدن او براي بقاي نسل است. بنابراين، چنانچه زن نازا باشد، فاقد اين ويژگي مهم است و طبعا چنين زني از جهت طبيعي كامل نخواهد بود.
3- توالد و تناسل، از فلسفههاي مهم آميزش جنسي است: «نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم اني شئتم و قدموا لانفسكم». اولاً از بين تمامي اهداف آميزش، تنها به توالد و تناسل (حرث) اشاره ميكند و ثانيا مراد از جمله «و قدموا لانفسكم»، بنابر نظر برخي از مفسران، فرزند است.
4- جواز آميزش با همسران، به هر صورت و كيفيتي: «نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم اني شئتم» بنابراين كه «اني» به معناي «كيف» باشد.
8- لزوم دقت در انتخاب همسر و مراعات آداب آميزش، براي بوجود آمدن فرزندان صالح: «نساءكم حرث لكم .... و قدموا لانفسكم». دقت كشاورز در انتخاب زمين مورد كشت و نيز سعي تمام در بوجود آوردن شرايطي براي به ثمر نشاندن محصولي عالي، از وجوه مشابهت بين همسر و كشتزار است كه ميتواند مورد نظر آيه باشد.
9- لزوم بهرهگيري از روابط زناشويي و خانوادگي، در جهت ذخيره و تقديم اعمال خير براي آخرت: «فأتوا حرثكم اني شئتم و قدّموا لانفسكم» از اينكه در پي سخن از «حرث» بودن زنان، توصيه به پيش فرستادن اعمال خير شده است استنباط ميشود كه زندگي از نظر قرآن بايد در مسير رسيدن به بهرههاي اخروي و انجام اعمال نيك قرار گيرد.
13- هشدار الهي به مردان، نسبت به رعايت احكام الهي در محيط خانواده: «نساؤكم حرث لكم... و اتقواللّه واعلموا انكم ملاقوه» امر به تقوا و توجه دادن انسانها به ملاقات خدا (روز پاداش و كيفر) پس از بيان احكامي درباره زندگي، ميتواند هشداري باشد به آنان كه احكام الهي را مراعات نميكنند.
گزيدهاي از تفسير راهنما ذيل آيه 21 از سوره نساء:
8- لزوم پايبندي به تعهدات و پيمانها: «و كيف تأخذونه.... و اخذن منكم ميثاقا غليظا».
9- بازپسگيري مهريه زنان، شكستن پيمان محكمي است كه همسران با شوهران خويش بستهاند: «وكيف تأخذونه و قدافضي بعضكم الي بعض و اخذن منكم ميثاقا غليظا».
10- برانگيختن وجدان انساني از روشهاي قرآن براي ايجاد تعهد نسبت به رعايت پيمانهاي زناشويي است: «و كيف تأخذونه .... و اخذن منكم ميثاقا غليظا»
11- مهريه، حقي براي زن در قبال آميزش و پيمان زناشويي است: «و كيف تأخذونه و قدافضي» جمله «وقد افضي» كه كنايه از آميزش است، و جمله «اخذن منكم» كه دلالت بر عقد زناشويي ميكند، بيانگر اين است كه زن در قبال آن دو، مالك مهريه است.
12- عقد نكاح پيمان استواري است كه زن از مرد گرفته است: «و اخذن منكم ميثاقا غليظا». امام محمدباقر عليهالسلام درباره ميثاق در آيه فوق فرمود: «الميثاق، الكلمة التي عقد بها النكاح...».
13- زندگي پسنديده با همسر يا آزاد گذاردن وي با رفتار نيك، پيمان زن از مرد به هنگام ازدواج است: «و اخذن منكم ميثاقا غليظا». از امام محمد باقر عليهالسلام درباره «ميثاق» در آيه فوق چنين نقل شده است كه: «الميثاق الغليظ، هو العهد المأخوذ علي الزوج حالة العقد من امساك بمعروف او تسريح باحسان».
در قرآن كريم، نه در حوزه مفاهيم، بلكه در قالب احكام معين به حقوق خانوادگي و اجتماعي و سياسي زن كاملاً توجه شده است. زن از آنجا كه مظهر عطوفت و مهرباني است به راحتي ميتواند بين اعضاي خانواده روابط سالمي برقرار كند و بسياري از مشكلات را با حوصله و خوش رفتاري حل و فصل نمايد. روي گشاده و باز او آتش خشم شوهر را به راحتي خاموش ميكند و آثار ناشي از خستگي كار روزانه را از چهره مرد ميزدايد و ناسازگاريهاي موجود بين فرزندان را به مدارا و همياري مبدل ميسازد. به هر حال، دلسوزي و حسن خلق زن به راحتي اركان خانواده را حفظ ميكند. به همين دليل، خداوند متعال تأكيد ميكند كه زن بايد دامن خود را كه مظهر پاكي، صفا و حريم حفظ اخلاق و روابط صميمي خانواده است به خوبي حفظ كند و نسبت به شوهر فروتن و خوش رفتار باشد: «فالصّالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه» زنان در مقابل حقوقي كه خداوند براي آنها مقرر فرموده است بايد نيكوكار و فروتن در مقابل همسر بوده و نگهبان دامان خود و اموال شوهر خويش باشند. اسلام از جهات مهمي به حقوق زن و اعطاي هويت مستقل به او در برابر مرد توجه كرده است. به طوري كه زن ميتواند آزادانه در مسائل سياسي، اجتماعي و اقتصادي مشاركت داشته باشد و رأي و نظر او در تصميمگيريهاي مهم سياسي و تدابير اجتماعي در كنار آرا و نظرات مردان قابل توجه است. هيچ كس نميتواند حق مشاركت عمومي و نظرات آنها را زير پا بگذارد يا خواست و عقيده خود را بر آنان تحميل نمايد. نگاهي كوتاه به نقش حضرت زهرا عليهاالسلام در عرصه سياست و دفاع از حريم ولايت و همچنين نقش حضرت زينب عليهاالسلام در ادامه نهضت عاشورا از مصاديق روشن حضور و مشاركت زنان در عرصه سياسي و اجتماعي بحساب ميآيند و همچنين تعريف حضور زن در نظام جمهوري اسلامي و حضور فعال آنان در همه عرصهها قابل توجه است. اما روش قرآن و اسلام در تعريف اين حضور منوط به حفظ حرمت و شخصيت معنوي زن است كه زنان مسلمان و حتي ساير زنان عالم بايد بر اين توجه و عنايت الهي همواره شاكر باشند.
از كرامتهاي خاص زن اينكه قرآن او را كانون آرامش خانواده و اجتماع ميداند «و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجا لتسكنواليها و جعل بينكم مودّةً و رحمةً ان في ذلك لآيات لقوم يتفكرون» و از آيات لطف خدا آن است كه براي شما از جنس خودتان جفتي بيافريد كه مايه آرامش و انس و رأفت شما واقع شود و اين براي مردم با فكر، دليل علم و حكمت آشكار حق است.
به راستي حكمت زيباي حق اين است كه اگر زن از بهداشت رواني واخلاقي برخوردار باشد، زندگي آرام و سالمي را بنا ميكند و در اعماق وجود مرد و فرزندان بذر مهر و مهرباني ميپاشد، به همين دليل، زن از جمله آيات خداوندي محسوب ميشود. بدين ترتيب، اگر بگوييم كه زن با ظهور اسلام هويت پيدا كرده و از حقوق فردي و اجتماعي بهرهمند شده است سخني به عدل و انصاف گفتهايم. نگاهي هر چند محدود و مختصر به تاريخ حيات زن و برخورد مكاتب و اقوام گذشته با موجوديت زن، كمّ و كيف ادعاي ما را روشنتر ميكند. در دوران توحش، ارزش و منزلت زن در رديف حيوانات اهلي و ابزار كار و توليد بوده است و زماني هم براي ارضاي شهوات و كارهاي پست از او بهره ميجستند و در مقابل اين همه كار طاقت فرسا از كمترين حقوق خانوادگي و اجتماعي محروم بود. نه اختياري در خانه و تصرف ثروت داشت و نه نقشي در تربيت فرزندان و نه از نعمت علم و دانش بهرهمند بود. بلكه همچون ابزاري بياراده در دست مردان اسير بود و به انجام كارهاي مغاير با اقتضاي فطرت خويش مجبور ميشد. متأسفانه در دوران قبايل نيمه وحشي اعتقادات شومي نسبت به زن وجود داشت و افراد قبايل عمل به آن را از وظايف مذهبي خود ميدانستند. صاحبان و مروّجان اين تفكر نه تنها حقوق و حرمت زن را ناديده ميگرفتند، بلكه در اصل وجود زن نيز قضاوتي ناروا داشتند. به طوري كه او را آفريده شيطان ميدانستند و روح انساني و آخرتي براي او قائل نبودند و او را مظهر پليدي و ابزار اغواي شيطان ميپنداشتند. از اين جهت آزار و اذيت او را بهترين عمل در پيشگاه معبود خويش قلمداد ميكردند و به دليل همين تفكر بود كه دختران را زنده به گور ميكردند تا دامنه شيطان گسترش نيابد. در كشورهاي اروپايي اگر چه زن انسان شناخته شد اما به شكل ناجوانمردانهتري به اسارت جديد گرفتار آمد و همچنان از مزاياي اجتماعي محروم ماند، به طوري كه از حقوق فردي بيبهره بود، حق انتخاب شوهر نداشت و هر كسي را كه والدين دختر ميپسنديدند او هم به ناچار بايد به شوهري ميپذيرفت و حتي تصرفي در اموال و اولاد خود نداشت و در كارهاي سخت محيط خانواده و امور زراعي به عنوان ابزار از او استفاده ميشد. «هانري هشتم» طبق فرماني زنان را از مطالعه كتاب مقدس ممنوع داشت و طبق قانوني كه حدود سال 1850 وضع گرديد زنان در شمار اتباع كشور به حساب نميآمدند، حقوق شخصي نداشتند و مالك اموال خود و حتي لباسهايي كه به تن داشتند نبودند. در كشورهاي فرانسه و ژاپن اموال موروثي را خاص پسران و در غياب آنها نوادگان و در صورتي كه فرزند ذكور نباشد متعلق به ذكور ديگر طبقات فاميل ميدانند و اموالي كه شخص متوفا در اثر كسب و كوشش به دست آورده نيز متعلق به پسران است، ولي در صورتي كه پسري وجود نداشته باشد در اختيار دختران قرار ميگيرد. مشروط به اينكه دختران ازدواج نكرده يا از شوهرانشان طلاق گرفته باشند كه اين بر اساس ماده 1970 قانون در ژاپن است، به اين ترتيب دختران سهم الارث ناچيزي دارند. بعد از انقلاب صنعتي و توسعه كارخانهها و دستگاههاي توليدي، صاحبان سرمايه با كمبود نيروي انساني مواجه شدند و نيروي زن را در اين راستا براي تأمين كمبودها بسيار عظيم يافتند. لذا با طرح شعار آزادي زن، زنان را از محيط خانواده به شهرها و مراكز صنعتي كشانيدند. ديري نپاييد كه كار خسته كننده و طاقتفرسا در كنار دستگاههاي عظيم صنعتي و استفاده نامشروع و آميزش نارواي مردان، زنان را از هر نوع دلخوشي و سلامت اخلاقي و عاطفي محروم ساخت. شايد همين چند نمونه براي شناخت اوضاع تأسف بار در دنياي گذشته و امروز غرب كافي باشد. با اين زمينه ذهني، اگر به جايگاه زن در اسلام بپردازيم بهتر ميتوانيم در مورد آنچه اسلام به مظلومترين قرباني تاريخ بخشيده است قضاوت كنيم. به طوري كه موقعيت زن در اين دو انديشه از عدم است تا وجود، از قعر حقارت است تا قله عزت، از ظلمت است تا نور و بالاخره از بندگي است تا آزادگي. نكته جالب توجه اينكه اسلام در سرزميني پيام آزادي و اصالت زن را بر پيامبرش نازل كرد كه خريد و فروش زن به عنوان بخشي از ابزار و وسايل زندگي امري متداول بود و دختر داشتن در اغلب قبايل عرب براي خانوادهها مايه ننگ و سرافكندگي بود و زنده به گور كردن دختران معصوم مايه افتخار و عزت. نفوذ افكار قبايل نيمه وحشي نيز مردان را در تحقير و سركوب زنان تشويق ميكرد. در چنين فضايي اسلام ظهور ميكند و اولين گام او در احياي حقوق زن و اصالت و تساوي او در خلقت با مردان است. پيامبر گرامي اسلام صلياللهعليهوآله از جانب خدا فرياد بر ميآورد كه: «پروردگار شما همه را از نفس واحد آفريد و از همان ريشه، نهال وجودي زن را بياراست.» با اين پيام، عملاً به دفاع از حقوق زن در مقابل افكار پوسيده و شومي ميپردازد كه زن را مخلوق شيطان دانسته و روح انساني براي او قايل نبودند.
در حالي كه بر اساس قواعد حقوقي حاكم بر خانواده زن جايگاه خاصي دارد كه از جمله آن برخورد خوب و خوشرفتاري با آنان است. چنانچه در آيه 19 از سوره نساء ميفرمايد: «و عاشروهن بالمعروف». يعني به زنان با احترام برخورد كنيد و حرمت آنان را هيچ گاه نشكنيد. يا ميفرمايد مرد بايد حافظ و تكيه گاه مطمئني براي زن باشد: «الرّجال قوّامون علي النساء». اين آيه بدين معنا نيست كه زن در محيط خانه استقلالي نداشته باشد. مفهومش اين است كه قوام زندگي جمعي را بايد بيدغدغه براي زن فراهم كرد. همان طور كه زن بر اساس اصل مودّت بايد نيازهاي اخلاقي و عاطفي خانواده را تأمين كند و امانتداري و صداقت و حسن خلق از سوي زن، شيرازه خانواده را تشكيل ميدهد. محور صلح خانواده، زن است و مردم بايد آن را قدر بدانند و حريم آن را نشكنند. چنان كه در سوره طلاق آن را نهي كرده است: «ولا تمسكوهنّ ضرارا لتعتدوا». از همه مهمتر، قرآن زن را زينت مرد و مرد را زينت زن قلمداد ميكند و هويتي يگانه به آنها ميبخشد. چنانكه فرمود: «هنّ لباس لكم و انتم لباس لهنَّ» (بقره - آيه 288).
تأكيد مقام عظماي ولايت در پيام به كنگره عظيم حج ما را بر آن داشت كه به جست و جو در درياي معارف كلام وحي بپردازيم.
به تصريح قرآن مجيد افراد منحرف و كج انديش، آيات متشابه را دنبال ميكنند تا ايجاد فتنه نمايند.
زن محل تجلي و دميده شدن روح از ناحيه خدا در انسان است و اگر زن نباشد قطعا نسل آدمي منقطع ميشود.
قرآن صراحتا به مردان هشدار ميدهد كه نسبت به رعايت احكام الهي در محيط خانواده تقوارا رعايت كنند.
هانري هشتم طبق فرماني زنان را از مطالعه كتاب مقدس ممنوع كرد و طبق قانوني كه حدود سال 1850 وضع شد زنان در شمار اتباع كشورشان به حساب نميآمدند.
تأكيد مقام عظماي ولايت در پيام به كنگره عظيم حج ما را بر آن داشت كه به جست و جو در درياي معارف كلام وحي بپردازيم.
به تصريح قرآن مجيد افراد منحرف و كج انديش، آيات متشابه را دنبال ميكنند تا ايجاد فتنه نمايند.
زن محل تجلي و دميده شدن روح از ناحيه خدا در انسان است و اگر زن نباشد قطعا نسل آدمي منقطع ميشود.
قرآن صراحتا به مردان هشدار ميدهد كه نسبت به رعايت احكام الهي در محيط خانواده تقوارا رعايت كنند.
هانري هشتم طبق فرماني زنان را از مطالعه كتاب مقدس ممنوع كرد و طبق قانوني كه حدود سال 1850 وضع شد زنان در شمار اتباع كشورشان به حساب نميآمدند.